سخنرانی رفیق عبدالله مهتدی دبیرکل حزب کومهله در اتاق پالتاک کنگرهی ملل ایران فدرال پیرامون فدرالیسم در ایران:
سخنرانی (1)
جواب سئوالها (2)
جواب سئوالها (3)
جواب سئوالها (4)
مصاحبه نشریه کار با آقای ابوبکر مدرسی، عضو دفتر سیاسی حزب کومهله
*به عقیده من این انشعاب کاملاًبیمعنی و اجتناب پذیر بود. اگر آنها به دمکراسی درون حزبی التزام میداشتند و به خصوص پیشنهاد کنگره 12 که آنها را دعوت میکرد تا به تعداد 5 نفر در کمیته مرکزی شرکت کنند و یا حداقل موقعیت اپوزیسیون با حقوق اساسنامهایشان در تشیکلات را قبول میکردند، من مطمئن هستم که ما میتوانستیم بر مشکلات موجود فایق بیائیم.
ـ با تشکر از شما برای قبول این مصاحبه، لطفاًدر ابتدا مهمترین اختلافاتی را، که منجر به انشعاب شدند، توضیح دهید.
ج- تا مدتی قبل از انشعاب، اقلیت درون کومهله بر طبق بیان صریح خودشان در جلسات تشکیلاتی در مصاحبهها و حتی در نوشتههایشان و علاوه بر همه اینها در چندین جلسه با حضور میانجیگران صراحتا" اظهار میداشتند که هیچگونه اختلاف سیاسی جدی با خط رسمی کومهله احساس نمیکنند. ما بر پایه چند اصل در مورد مهمترین پرنسیب های حزبی توافق داشتهایم: 1- کومهله یک تشکیلات چپ و سوسیالیست است، در ضمن ما بارها گفتهایم که اعتقاد ما به سوسیالیسم به این معنی نیست که برقراری سوسیالیسم میتواند بلافاصله در دستور کار انقلاب و یا هر تحول رادیکال سیاسی در ایران قرار بگیرد. ما مساله اصلی انقلاب آینده ایران را برقراری دموکراسی میدانیم. 2- محدوده فعالیت کومهله کردستان ایران است، به این معنا کومهله یک حرب سیاسی کردستانی است نه یک حزب سرتاسری. 3- کومهله برای به پیروزی رساندن مبارزه آزایبخش در کردستان ایران با هدف دستیابی به آزادی ملی و یا رفع ستم ملی برای کردها در ایران فعالیت میکند و فدرالیسم شعار اصلی کومهله برای این جنبش است. 4- کومه له پیشاهنگ رهبری مقاومت مسلحانه مردم کرد بوده و هر آئینه ضرورت ایجاب نماید یا به عبارت دیگر به اصل مبارزه سیاسی و جنبش مردمی خدمت کند مجدداًمبارزه مسلحانه را در دستور کار خواهد گذاشت. در هرحال کومهله موظف است بازوی مسلح خود یعنی نیروی پیشمرگ را حفظ کرده و آن را برای زمان مناسب تربیت و آماده نماید. 5- ما به اتحاد و ائتلاف با نیروهای دموکرات و آزادیخواه در ایران که برای دموکراسی و سرنگونی استبداد مذهبی مبارزه میکنند، اعتقاد داریم و برای یک اتحاد فراگیر دمکراسیخواهی در ایران مبارزه میکنیم. 6- کومهله برای متحد کردن همه نیروهای اصیل در کردستان که برای حقوق فدرالی برای مردم کرد مبارزه میکنند تلاش میکند تا در یک جبههکردستانی جمع شوند. اینها نکات اساسی هستند، بسیاری نکات دیگر را نیز میتوان به این لیست اضافه کرد که شاید بیشتر جنبه سیاستهای تاکتیکی داشته و کم اهمیتتر میباشند.
رهبران اقلیت تنها بعداًو هنگامی که به نظر میرسید تصمیم جدی برای انشعاب گرفتهاند، و اساساًبه منظور مشروعیت بخشیدن به جدائی از کومهله بر وجود اختلافات سیاسی با اکثریت رهبری کومهله انگشت گذاشتند و در بیانیه اعلام تشکیل اقلیت پلاتفرمی صادر کردند که در بیش از 90 درصد آن همان سیاستهای رسمی کومهله منتها گاه با فرمولبندیهای متفاوت و ناقص، گنجانده شدهبود و برای خالی نبودن عریضه به پارهای پیشنهادات و تفسیرات من درآوردی تشکیلاتی نیز در آن اشاره شدهبود. در این پلاتفرم همچنین به مواردی از اختلاف اشاره شدهبود که هیچگاه در کومهله نه مطرح شده بود و نه هیچگونه اختلافی بر سر آن بوجود آمده بود. برای مثال در پلاتفرمشان گفته بودند که آنان به دیکتاتوری پرولتاریا اعتفاد ندارند و یا الگوی حزب لنینی را قبول ندارند. در صورتیکه نه بحث دیکتاتوری پرولتاریا و نه حزب لنینی هیچگاه در کومهله نه هواخواهی داشته که مخالفی داشته باشد و نه بحثی بر سر درست بودن و یا نبودن آن در صفوف ما درگرفته است.
بعداًدرجلسات تشکیلاتی هنگامی با اعتراض و انتقاد ما در مورد مفاد این بیانیه و یا پلاتفرم روبرو شدند، که این پلاتفرم نمیتواند به عنوان هویت گروهبندی عقیدتی یا نظری در کومهله قرار بگیرد، چرا که نه بر اختلافات بلکه بر نقاط مشترک تمرکز دارد، ناچار انتقاد را قبول کردند. بعداًدر اظهارات رسمیشان در مقام جوابگوئی برآمده و اظهار کردند که سیاستها را قبول داریم ولی تفسیرهای متفاوتی از آن داریم. طبعاًهیچکس این گونه توجیهات را نه جدی گرفته و نه قبول کردهاست.
من این توضیحات را دادم به این خاطر که بگویم اگر ما در فرصتهای متفاوت گفتهایم که حتی برای بسیاری از اعضای خودشانهم روشن نیست که دقیقاًبا چه اختلاف سیاسی دارند کومهله را ترک میکنند، گرچه مقداری عجیب به نظر میرسد ولی واقعاًسخنی دور از حقیقت نگفتهایم. اینجا لازم است به یک نکته اشاره بکنم و آن هم این است: اگر ما اصرار داریم که این انشعاب به دلیل اختلافات سیاسی نبوده است، منظورما این است که پروسه واگرایی در بین ما حاصل یک پروسه بحث و جدل به سر مسائل سیاسی اساسی، سپس اختلاف در آن و بزرگ شدن شکاف حاصل از آن نبوده است. این نکته شامل نه تنها در موضوعات مربوط به سیاست ها و شعارها و مسائل نظری، بلکه در مورد مسائل تشکیلاتی و مربوط به ساختارهای حزبی نیز مصداق دارد. و بالاخره در این جا لازم است اضافه شود که همه اینها به هیچ وجه به این معنی نیست که درصفوف کومهله اختلاف سیاسی وجود نداشته و یا ندارد. در بدنه تشکیلات کومهله و حتی در میان اعضای کمیته مرکزی کومهله نیز ما با سایه روشنهائی از گرایشات سیاسی مختلف روبرو بودهایم و این نه تنها عجیب نیست بلکه طبیعی بوده و نبود هیچگونه اختلافی از این نوع و در این سطح باید غریب و غیر طبیعی جلوه نماید.
ـ سابقه این اختلافات چه بود؛ منظورم این است که این اختلافات از کی و چگونه آغاز شدند، چگونه دامنه یافتند تا به انشعاب رسیدند و بالاخره این که برخورد طرفین در این روند، یعنی در سیر تشدید اختلافات، چه بود؟
ج- شکاف و اختلافاتی که در رهبری کومهله بروز کرد مقاطع مختلفی را در بر میگیرد:
تا آستانه انتخابات نمایندگان کنگره 11 کومهله، دراین مرحله از اختلافات، ما بیشتر با یک نوع یارگیری از جانب انشعابیون روبرو هستیم. مشکل این بود که این کار به شیوهای ناسالم پیش برده میشد. این اشخاص که در آن زمان اقلیتی را در کمیته مرکزی تشکیل میدادند، امیدوار بودند که از این طریق بتوانند در کنگره 11 اکثریت آراء را از آن خود سازند و نسبت خود را در کمیته مرکزی افزایش دهند. بحثها پنهانی هستند و هرگونه تم سیاسی در آن غایب است. به جای آن بازار تهمت و افترا به بقیه اعضای کمیته مرکزی و دفتر سیاسی گرم است. تم اصلی را ناراضی تراشی در میان اعضا، تبلیغات پوپولیستی و عوامفریبانه در میان کادرها از جمله قول مساعد دادن برای شرکت دادن آنان در کمیته مرکزی، بدگوئی و افترازنی به اعضای رهبری کومهله از جمله متهم کردن آنان به انحصار طلبی، اتهام فساد اداری و مالی تشکیل میدهد. با نزدیک شدن انتخابات کنگره، این عده جزوهای را به صورت مخفی در بین خودشان توزیع میکنند که در آن آموزش داده میشود چگونه در عمل مانند یک فراکسیون در کنگره ظاهر شوند. این جزوه فقط در بین هواداران خودشان دست به دست میگشته و رهبری کومهله اتفاقی از وجود آن آگاه میگردد. خلاصه کنم: در این مرحله هیچ گونه بحث و جدل آشکاری از جانب مدعیان رفرم که بعداًتحت نام اقلیت اعلام وجود کردند، در صفوف تشکیلات مطرح نمیگردد. هم چنان که گفتم هدف رهبران اصلی اقلیت در این مرحله تغییر در ترکیب کمیته مرکزی و کسب حداکثر در ترکیب آن بوده است. این یک مبارزه قدرت بود که البته به شیوهای کاملاًغیر سیاسی و بدور از اخلاق و سنت رایج در کومهله پیش بردهمیشد.
قبل از انتخابات در حوزههای نمایندگی کنگره 11 رهبری کومهله در مقابل فضای مسموم و غیر سیاسی که در نتیجه عملکرد اقلیت به تدریج بر مناسبات حزبی و سیاسی و رفیقانه حاکم میشد، اقدام به برگزاری چند سمینار بحث و گفتگو کرد که در این سمینارها رفقای مختلف در رهبری و در میان کادرها نقطه نظرات خود را درپیرامون مسائل و مشکلات تشکیلاتی به بحث و مناظره گذاشتند. اولین بار در این سمینارها بود که همه فرصتی پیدا کردیم تا به شیوهای حزبی، شفاف و در فضائی سالم به بحث پرداخته و نظرات خود را بیان کنیم. طبعا" در این جلسات پچ پچهای در گوشی طرح نمیشد. خیلی سریع روشن شد که اکثریت قابل توجهی از اعضاء و کادرهای کومهله بشدت از نحوه عملکرد اعضای اپوزیسیون کمیته مرکزی کومهله ناخرسند بوده و علیه آنان موضع گرفتند. مسائل خرد و ریزی که در این جلسات از جانب سخنگویان اقلیت مطرح میشد جواب گرفتند. در کنگره نیز وضع به همین منوال پیش رفت و ورق به ضرر آنها برگشت. در نتیجه آنها خود را برای کمیته مرکزی کاندیدا نکردند زیرا اطمینان داشتند که رأی نخواهند آورد. اکثریت کنگره و رهبری کومهله با مقدم دانستن وحدت حزبی در مقابل حق مسلم اساسنامهای خود پیشنهاد ابقاء کمیته مرکزی قبلی در پست خود را پذیرفته در عوض تصویب شد که ظرف حداکثر یک سال در کنگره 12 تکلیف نهائی این مباحث و اختلافات خرد و ریز را روشن کرده و کمیته مرکزی به روال عادی انتخاب شود.
مرحله بعداز کنگره 11 تا آستانه انتخابات نمایندگان کنگره 12 در ژوئیه 2007 این مقطع از تاریخچه اختلافات در کومهله را من میتوانم با تغییر اساسی در روشی که اقلیت در مبارزه با اکثریت رهبری کومهله در پیش گرفت مشخص نمایم. این مرحله بیشتر با تلاش برای امتیاز گرفتن از طریق فشار و تهدید بود. اولاًدر اولین پلنوم دو نفر از اعضای سابق دفتر سیاسی کومهله آقایان عمر ایلخانیزاده و رضا کعبی حاضر نشدند خود را برای احراز این پست کاندیدا نمایند. دومی بیشتر به خاطر این نگرانی که ممکن است رأی نیاورد و اولی شاید به این منظور که فکر میکرد حاضر شدن وی در جایگاه دفتر سیاسی وحدت جریان اپوزیسیون را بهم میزند و در خارج از آن ایفای نقش اپوزیسیون مؤثرتر خواهد بود. ناگفته نماند که بعداًاین دو نفر از عدم شرکت خودشان در دفتر سیاسی، به قول یکی از رفقا، پیراهن عثمانی درست کردند که تا مدتها هیستریکترین تبلیغات ممکن را با تکیه بر آن علیه ما انجام دادند. در پلنوم دوم که در اواخر ماه اکتبر و اوایل ماه نوامبر برگزار شد، اپوزیسیون اقلیت درون کمیته مرکزی را اعلام نمودند و نزدیک به یک ماه بعد به اصطلاح پلاتفرم خود را منتشر کردند. آنها اصرار داشتند به عنوان یک جریان اصلاح طلب که از نحوه اداره تشکیلات ناراضی است و روی سیاستهای کومهله نقد دارد، خود را معرفی نمایند. در مورد نظرات سیاسی شان که قبلاًصحبت کردم. برای یادآوری تنها بگویم که بیش از 80 درصد مباحث پلاتفرمشان که ظاهراًمیبایست تمایزات خود را با ما در آن نشان بدهند تکرار همان خطوط اصلی سیاست رسمی کومهله بود. در مورد رفرم خواهی اپوزیسیون من تاکنون هیچ گونه بحث مشخصی از آنها که واقعاًارزش داشته باشد به پلمیک گذاشته شود، ندیدهام. در عوض آنها سعی کردند که چهره کریهی از کومهله و مناسبات درونی آن نشان دهند تا خواننده را متقاعد نماید که چنین تشکیلاتی را باید نه تنها اصلاح کرد، بلکه اساسا" منحل نمود. مثلاًیک مورد این اتهام است که گویا رهبری کومهله در برخورد با مخالفین به روش حذف آنها متوسل میشود. این بارها و بارها از جانب آنان تکرار شده و یکی از مضامین اصلی تبلیغات هیستریک آنها علیه رهبری بوده است. هیچکس بهتر از خود اتهام زنندگان نمیداند که نسبت دادن چنین روشی به رهبری کومهله چقدر بیپایه و دور از حقیقت است. نکتهای که در این مورد باید روشن شود این است که بخشی از رهبری جناح اقلیت نیاوردن رأی در انتخابات تشکیلاتی را با تردستی به سیاست حذف تعبیر کردند. به این ترتیب تنها بی باوری خود را به دموکراسی و رأی آزادانه اعضا نشان دادند. در مورد لزوم رفرم هم به همین ترتیب عمل کردند. به جای بحث اثباتی در مورد رفرم و اصلاحات در تشکیلات، تلاش کردند چهره با مظلوم نمائی بر حق خود و بزرگنمائی نقائص و کمبودها، سمپاتی کسانی که از دور نگاهی به این اختلافات دارند را به خود جلب کنند.
اعلام "اقلیت بودن" با دو واکنش متفاوت روبرو شد: از یک طرف از جانب اکثریت اعضا و پیشمرگان در اردوگاه محکوم شد و از جانب دیگر دوستان و هواداران کومهله در داخل کردستان و در خارج کشور به شدت نگران شدند. به همین دلیل از جانب دوستان کومهله سعی شد که میانجیگری کنند بلکه از متشنج شدن فضا جلوگیری نمایند و روند آن را به طرف یک انشعاب نامشروع و غیر ضروری، مانع شوند. در این مقطع دو توافقنامه امضا شد که در آن از جمله اقلیت متعهد شدهبود که خود را به طور علنی و رسمی منحل نماید. برای اجتناب از طولانی شدن مصاحبه من وارد جرئیات این توافقنامهها نمیشوم، فقط جالب است بدانیم که در طول این مذاکرات اقلیت کومهله در لیست درخواستها و شروطی که برای اعلام انحلال خود داشت حتی یک درخواست مبنی بر لزوم اصلاح و یا اصلاحاتی که ادعا میکردند بر زبان نیاورد. تم اصلی درخواستهای رفقا این بود که به نحوی از انحاء، البته نه از طریق انتخابات آزاد اعضاء و احترام به رأی آنان بلکه از طریق توافق و پشت درهای بسته، ترکیب دلخواهی از کمیته مرکزی را به طرف مقابل تحمیل نمایند. همزمان و به موازات آن در این مدت سیلی از اتهام سیاسی، حتی فحاشی شخصی به رهبری کومهله از جانب هواداران و قلم بدستان درون و بیرون حزبی اقلیت سایتهای انترنت را پر کردند.
مقطع کنگره 12 و اعلام انشعاب. در این مقطع اقلیت بار دیگر به مفاد توافقنامه دوم پشت پا زد و درست در آستانه برگزاری انتخابات نمایندگان کنگره 12، آن را تحریم کرد. در ادامه سیاست تحریم و کارشکنی به موازات کنگره 12 سمیناری از هواداران خود را برگزار کرد. در پایان کنگره در تاریخ 17 اوت امسال به بازی خطرناکی دستزد و کار را به برخوردهای فیزیکی کشاند. به اعضا و پیشمرگان هوادار خود دستور داد که از تشکیلات و سلسله فرماندهی آن تبعیت نکنند. در شهر استکهلم به عملی دست زدند که در تاریخ کومهله سابقه نداشته است یعنی سرقت در استودیو تلویزیون روژهلات به منظور خرابکاری در پخش برنامه مربوط به پایان کنگره. این کار را در اردوگاه مسلح کومهله شب بعد خواستند تکرار کنند. پیشمرگان کومهله به موقع از این کار جلوگیری کرده و اگر اعضائی از کمیته مرکزی دخالت نکرده و دو طرف را که در مقابل یکدیگر سنگر گرفته بودند، با به خطر انداختن خود پراکنده نمیکردند هر آن بیم آن میرفت که حادثه ناگوار و غیرقابل جبرانی پیش بیاید. روش اقلیت فضای اردوگاههای کومهله را به برخورد فیزیکی بین پیشمرگان کشاند که در تاریخ کومهله کاملا" بیسابقه بود. و تنها به خاطر احساس مسئولیت و تلاش مسئولین و کادرهای کومهله بوده است که به ضایعات جبران ناپذیر منجر نشده است. در این مرحله سخنگوی اقلیت بارها در مقابل اصرار میانجیگران برای خودداری از انشعاب و خطیر بودن بعهده گرفتن چنین مسئولیتی، اعلام کرد که خود مسئولیت انشعاب و همه عواقب آن را بر عهده خواهد گرفت.
بطور خلاصه به عنوان چند نتیجه گیری از سیر رویدادها، با استناد به شواهد انکار ناپذیر میتوانم بگویم که برخورد ما در اولین مرحله این بود که یارگیریهای غیر سیاسی از جانب اقلیت را با تشکیل جلسات علنی و طرح انتقادها به شیوهای علنی و آشکار جواب داده و اجازه ندهیم که جنبه های توطئهگرانه بر فضای مناسبات تشکیلاتی حاکم شود. در عین حال سعی کردیم که التزام به اساسنامه و رأی آزاد اعضا را در کنگرهها، که از اصول بدیهی دموکراسی حزبی است، جا بیاندازیم. در مرحله بعدی و در مواجهه با سیل تبلیغات زهرآگین، ما در بیشتر موارد سکوت اختیار کردیم و تنها به نکاتی جواب دادیم، آن هم با لحن بسیار دوستانه، که جنبه شدید مخدوش کردن اذهان را داشت. برای روشن شدن ذهن شما در مقابل صدها صفحه مطالبی که از جانب اقلیت در این مدت روی صفحات انترنت آمده، که در آن بدون هیچ گونه ملاحظهای باران تهمت و افترا و برچسباندن القاب ناروا و تحریف وقایع و حقایق بر سر ما باریدن گرفته بود، رهبری کومهله در این مدت 3 یا چهار بار اطلاعیههای کوتاه و روشنگرانه صادر کرد. بیشتر اینها به زبان کردی بوده است و شاید خوانندگان غیر کرد زبان نتوانستهاند آن ها را تعقیب کنند. در هر صورت همه اینها مستند بوده و قابل تحقیق هستند.
در ادامه تشدید اختلافات ما همیشه سعی کردهایم که از یک انشعاب غیر ضروری بدون هیچ گونه زمینه واقعی سیاسی جلوگیری کرده و بنابراین تلاش ما این بوده است که سخنگویان اصلی اقلیت را در رهبری کومهله شرکت دهیم. متأسفانه ما در این تلاشهایمان موفق نشدیم و پاسخ مثبتی از جانب آنان دریافت نکردیم. بد نیست بدانید که حتی در کنگره 12 که با تحریم و بایکوت اقلیت مواجه شده بود، کنگره با اکثریت قریب به اتفاق آرا از اقلیت دعوت کرد که به تعداد 5 نفر از رهبران خود را به کمیته مرکزی منتخب کنگره وارد کند. این پیشنهاد نیز مورد قبول واقع نشد. ما در تمام طول این اختلافات طرفدار بحث سیاسی و شفافیت در طرح نظرات بودهایم. گرچه کومهله با توافقات بر سر رهبری بر فراز کنگره و رأی آزاد نمایندگان به عنوان یک سنت، بیگانه است و تلاش همیشگی ما این بودهاست که التزام به اساسنامه و اصول دموکراتیک را تشویق کنیم، با این وجود برخورد دگمی هم با این مساله نداشتیم و در مواردی و با جلب نظر اعضا و کادرها در جهت مصالح عالیه کومهله و جنبش آزادیخواهانه مردم پیشنهاداتی از این دست نمودهایم که من شمهای از آن را در سطور بالا توضیح دادم.
در مقابل اقلیت درون کومهله به برخوردهای غیر سیاسی دامن زده است، از توضیح شفاف و روشن نظراتش استنکاف کرده و علیرغم اشک تمساح ریختن برای دموکراسی و متهم کردن ما به انحصار طلبی به همه اصول دموکراتیک که ستون اصلی آن التزام به آرای دموکراتیک اعضا و نمایندگان کنگره بوده است، کاملاًبیاعتنا بودهاست. روش آنها آنتاگونیستی کردن اختلافات و تضادها بوده است.
نزدیک به یک ماه قبل از اعلام جدائی عملاًهوادارن خود را در یک تشکیلات و سلسله مراتب جداگانه سازمان داده و با دسترسی به امکانات مالی که هیچگونه توضیحی از ماهیت آن ندادهاند، بسیار پیش از اعلام جدائی اقدام به هزینه کردن برای پروژههایشان کردهاند که نشان میدهد آنان از مدتها قبل در تدارک ارتباطاتی برای رسیدن به هدفهایشان بودهاند. این گونه فعالیتها، در حالی که همزمان در مصاحبهها و به خصوص در جلسات اولیه با میانجیگران و جلسات تشکیلاتی، شخص اول این جریان اطمینان میداد که انشعاب مطلقاًخارج از موضوع است، به نظر ما نشان میدهد که متأسفانه ما با یک مبارزه درون تشکیلاتی سیاسی و شفاف و صادقانه روبرو نبودهایم.
ـ کدام مورد از اختلافات یا برخوردها انشعاب را قطعی کرد؟
ج- برای اطلاع شما باید قبلاًاین نکته را یادآوری کنم که در اساسنامه کومهله برخلاف سنت رایج در میان احزاب چپ در ایران، وجود اقلیتهای نظری و عقیدتی در تشکیلات پیشبینی شدهاست. بر طبق اساسنامه این اقلیتها میتوانند از امکانات رسانهای در حزب استفاده کرده و نظرات و اختلافات خود را در مسائل عقیدتی و نظری بیان دارند. تأکید اساسنامه ما بر بیان اختلافات نظری و عقیدتی بوده، برای این که وحدت حزبی در عمل و در کار سیاسی رو به بیرون حفظ شود. متأسفانه از همان اوایل مخالفین خط رسمی کومهله به هیچ وجه خود را به این بند اساسنامه ملزم نکرده و به تدریج روابط حزبی مخفی درست کردند. برای نمونه قبل از کنگره 11 جزوهای که در آن توضیح داده شده بود چگونه مانند یک فراکسیون در کنگره شرکت کنند، در میان هواداران خود پخش کرده بودند.
ثانیاًدر اولین پلنوم بعد از کنگره شخص اول در میان اپوزیسیون علیرغم اصرار ما حاضر نشد خود را برای دفتر سیاسی حزب کاندیدا نماید و ترجیح داد در خارج از آن به افشاگری بپردازد. این عمل نیز در ادامه همان کارهای قبلی در جهت تشدید فضای غیر دوستانه عمل میکرد.
در فاصله این پلنوم تا پلنوم بعدی اعضائی از گروه اپوزیسیون که تعدادشان 5 نفر بود (کمیته مرکزی ما 19 نفر عضو داشت) شروع به انتشار نامههای علنی در انترنت نموده و مستقیماًبه دفتر سیاسی حمله کرده و آن را به انحصارطلبی متهم کردند. نامهها لحن بسیار دشمنانهای داشت. در ضمن از همان اوایل با مخالفین کومهله در یک وحدت اعلام نشده موجی از تبلیغات به شدت خصمانه علیه رهبری کومهله به راه انداختند. بالاخره در پلنوم دوم اطلاع دادند که خود را به عنوان یک گروهبندی اعلام خواهند کرد.
در فاصله پلنوم دوم تا مقطع جدائی آنان در دو توافق کتبی، که با حضور میانجیگران امضا شد، از جمله آمده بود که اقلیت اعلام شده از طرف آنان منحل شود و اختلاف موجود در یک فضای رفیقانه به حکمیت کنگره واگذار گردد. نقطه حرکت این بود که کنگره در فضای کم تنشتری برگزار شود و سپس همه به تصمیمات آن گردن نهند. این توافق از جانب دبیرکل کومهله و نماینده اقلیت امضا شد. متأسفانه در حالی که ما بندهائی را که ما را به نکات معینی ملزم میکرد تماماًو بدون چون چرا اجرا کردیم، این رفقا از انحلال اقلیت تشکیل شده خودداری کرده و عملاًدر کار مفاد توافق نامه سنگاندازی کرده و از جمله اصرار کردند که تاریخ کنگره بایستی به عقب افتد. در ضمن آن چنان که توافق شده بود و ما نیز آماده بودیم که دو نفر از این رفقا را به عضویت در دفتر سیاسی بپذیریم و اساساًبه همین منظور پلنومی را فراخوان دادیم، حاضر نشدند این کار را بکنند. یک بار دیگر با پا درمیانی طرف میانجیگر به یک توافق کتبی دیگر رسیدیم که در آن این رفقا این بار با صراحت اعلام کردند که در مورد تاریخ کنگره به رأی اکثریت کمیته مرکزی گردن خواهند نهاد. این توافق نیز در آخرین لحظات زیر پا گذاشته شد. به این معنی که این رفقا به جای شرکت در کنگره و پایبند بودن به تصمیم کنگره آن را تحریم کردند. این ها همه در کشاندن مسیر این اختلافات به طرف انشعاب نقش داشت.
ـ صرف نظر از این که انشعاب دیگر صورت گرفته است، آیا اجتناب ناپذیر هم بود؟ اگر آری، به دلیل کدام موضع مانعة الجمع طرفین؛ و اگر نه، به دلیل کدام اشتباه؟
ج- بله به عقیده من این انشعاب کاملاًبی معنی و اجتناب پذیر بود. اگر آنها به دموکراسی درون حزبی التزام میداشتند و به خصوص پیشنهاد کنگره 12 که آنها را دعوت میکرد تا به تعداد 5 نفر در کمیته مرکزی شرکت کنند و یا حداقل موقعیت اپوزیسیون با حقوق اساسنامهایشان در تشیکلات را قبول میکردند، من مطمئن هستم که ما میتوانستیم بر مشکلات موجود فایق بیائیم. اصولاًبه اعتقاد من هرگونه انشعابی در احزاب که بر سر مسائل اصولی در جهانبینی، مواضع سیاسی در مسائل مهم، شعارها و یا مسائل مهم در اساسنامه و مسائل تشکیلاتی نباشد، مشروعیت ندارد. به اعتقاد من این را باید وارد فرهنگ احزاب سیاسی کرد و کسانی که به این ترتیب سرنوشت یک جنبش و یک حزب سیاسی را قربانی و بازیچه جاهطلبیهای خود میکنند، باید خود را با یک فضای غیر قابل قبول در میان احزاب سیاسی ببینند. این سومین انشعاب در کومهله است. دو شکاف اول در حزب ما هر دو دلایل سیاسی بسیار قوی، روشن و جدی داشتند. کمونیسم کارگری به صورت بسیار روشن فاصله خود را از نظرگاههای رایج در حزب کمونیست و به خصوص بی باوری خود را به ادامه مبارزه کومهله در جنبش کردستان بیان کرد و حزب دیگری را تشکیل داد. دومین جدائی بیرون آمدن ما از حزب کمونیست و شروع مجدد فعالیت به نام "سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران - کومه له" بود. دلایل این انشعاب نیز بسیار روشن بود: ما با نفس وجود حزب کمونیست و همچنین با خط مشی جدیدی، که برای سازمان کردستان آن در کنگره 8 پایه گذاری شد، مخالف بوده و آن را به روشنی بیان کردیم. در حالی که بارها در این مصاحبه تکرار کردهام انشعاب اخیر هیچ گونه دلیل موجه و قابل قبولی نداشته و با بیمسئولیتی کامل از جانب سازماندهندگان انشعاب انجام دادهشد.
ـ اعلام انشعاب در بیرون از سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران (کومهله) تا حدودی یادآور اصطلاح "رعد و برق در آسمان بی ابر" بود، یعنی ای بسا نیروهای نزدیک به کومهله هم که اطلاعی از آن نداشتند. آیا با این برداشت موافقید، و اگر آری، آیا مدافع این میزان سرّیت حزبی هستید؟
ج- از یک سال قبل همه از وجود اختلافات و تنش در تشکیلات کومهله با خبر بودهاند. در ضمن همچنان که در پاسخ به سئوالات قبلی گفتم تا مدتها یعنی بیش از یک سال در واقع هیچ گونه بحثی از جانب اپوزیسیون کومهله و بعداًاقلیت بیان نشده بود که بتوان آن را در سطح جنبش مطرح ساخت. در ضمن آنها همیشه این امکان را داشتند که نظرگاههای عقیدتی خود را بیان کنند و اگر نکردهاند باید خودشان جوابگو باشند. قضاوت من این است که آنها اساساًچنین بحثهائی نداشتند تا آن را بیان کنند.
ـ انشعابات گاه به خاطر دیدگاهها و مواضع پایهای سیاسی طرفین پیش میآیند و گاه به خاطر رفتار و عمل طرفین نسبت به هم، و البته گاهی هم ترکیبی از این و آن. انشعاب از نوع اول را ما در میان نیروهای سیاسی ایرانی خیلی کمتر دیدهایم، و از نوع دوم را بسیار. در آخرین نظر انشعاب سازمان کومله را از کدام یک از این موارد باید فهمید؟
ج- من تمایل دارم که آن را از نوع دوم طبقه بندی کنم. اگر بخواهم به جای شرح نسبتاًطولانی یک جمعبندی بکنم عدم التزام تشکیلاتی و اخلاقی اقلیت ما به دموکراسی درون حزبی و تمکین نکردن به ماندن در موقعیت اقلیت حزبی و بالاخره یک موقعیت طلبی شخصی و فرصت طلبانه، از مهمترین عوامل انشعاب اخیر بوده است. چون به راستی همچنان که قبلاًنیز تذکر دادم این انشعاب به خاطر اختلافات سیاسی در مسائل مهم نبود. من هیچگونه مشروعیتی برای سازماندهندهگان این انشعاب قائل نیستم. البته میل دارم در این جا این نکته را یادآوری کنم که اگر اقلیت کومهله و انشعابیون نتوانستهاند تاکنون اختلاف سیاسی قابل توجیهی را برای کارشان فرموله کرده و بیان کنند به این معنی نیست که حوادث اخیر در تشکیلات کومهله هیچ توضیح سیاسی ندارد و یا در حزب ما هیچگونه گرایشات متفاوتی از آنچه ما آن را خط رسمی کومهله مینامیم وجود ندارد.
ـ اطلاع دارید که بعضی از صاحبنظران این انشعاب، و انشعاب چندی پیش در حزب دموکرات کردستان ایران، را ناشی از ضرورتهای جامعه ما در سیر خود به سوی یک جامعه مدرن میدانند. ارزیابی جامعه شناسانه شما از آن چیست؟
ج- من به هیچ وجه چنین نظری ندارم. تا آنجائی که نظرات این رفقا را شنیدهام، برعکس گرایشات عقب افتاده و غیر مدرنی را نمایندگی کردهاند که گاهی اوقات تنها میتوان نام یک محفل بازی پاتریارکال را به آن اطلاق کرد. لازم میدانم نظر شما را به این نکته جلب کنم که توضیحات بالا از نظر من به هیچ وجه به این معنی نیست که کومهله احتیاج به اصلاحات و رفرم در نحوه تشکیلات و یا حتی فعالیتهای رو به بیرون خود از قبیل روشهای جدید نسبت به تبلیغ مواضع سیاسی، کار سازماندهی در میان مردم، تدقیق دیدگاههایمان نسبت به فعالیت نظامی و ... ندارد. اتفاقا بر سر اصلاح در بسیاری از مسائلی از این نوع توافق وجود داشت و بعد از کنگره 10، که اصلاحات در این روشها را تصویب نمود، میرفتیم تا به طور همبسته به عملی کردن آن اقدام کنیم. متأسفانه از جانب اقلیت در کومهله مساله اصلاحات و رفرم بیشتر برای یارگیری به کار برده شد و با درست کردن بازیچه از آن از محتوی خالی شد.
ـ آیا می توانید شِمائی از مناسبات آینده بین طرفین را ترسیم کنید؟
ج- باید منتظر بود تا انشعابیون خطوط اساسی سیاستهایشان و نظرگاههای عقیدتیشان را بیان کنند تا بتوان در باره آنها اظهار نظر کرد. آن چه که معلوم است تاکنون آنان بیشتر خود را به شیوهای کاملا نامنسجم در تقابل با ما، فرموله کردهاند. این امر آنها را به تناقض گوئی و در بیشتر موارد به اپورتونیسمی عریان دچار کرده. از طرف دیگر برخورد به آنها را برای ناظر خارجی کمی مشکل کرده است.
ـ سازمان کومله مناسبات دوستانهای را با تعدادی از نیروهای سیاسی، در سمت همکاری و اتحاد، به پیش میبرد. آیا این انشعاب در مناسبات مذکور خللی وارد نمیکند و از اعتمادها نمیکاهد، خاصه اگر این نیروها شاهد تلاش فوق العاده شما برای ترمیم مناسبات با طرف دیگر، که تا چندی پیش در یک سازمان بودهاید، نباشند؟
ج- مناسبات ما با احزاب و سازمانهای دیگر در کردستان و در ایران بر پایه یک سری پرنسیپها و اعتقاداتی بودهاست که تاکنون هم سرجای خودشان هستند. تا آنجائی که به ما مربوط میشود خللی در این مناسبات وارد نخواهد آمد. در ضمن چرا باید از اعتمادها بکاهد. استخوانبندی اصلی کادرهای کومهله و ارگانهای رهبریاش تقریباًدست نخورده و سرجای خودشان هستند. در ضمن به شهادت تمام اسناد و تاریخ کوتاه دوساله این اختلافات، ما همیشه در جهت تبدیل این پروسه به یک پروسه متمدنانه و دموکراتیک تلاش کردهایم و خود را به هیچوجه مقصر نمیدانیم و انتظار داریم که دوستان ما هم در احزاب دیگر که با ما رابطه دوستانه داشتهاند کماکان به این دوستی و مراوده در جهت منافع جنبش و دموکراسی پایبند بوده و به آن ادامه دهند.